نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

نفس و مامان و بابا

40 روزگی نفسم

سلام عزیز دله مامان و بابا  امروز 40 روزگی شماست و رفتیم خونه مامان جون و من و شما رفتیم حموم و آی چهل روزگی رو که تو کاسه ی 40 کلید درست میکنن رو سره عشقه مامان ریختیم (میدونم خرافاته ولی با مزس دیگه ) فدات بشم کم کم داری بزرگ میشی و تو حموم اولش میترسی و غر میزنی باید کلی باهات حرف بزنم و قربون صدقت برم تا آروم شی گریه هایه شبونت هنوز ادامه داره امیدوارم زود تموم شه چون اصلا دلمون نمیاد که تو گریه کنی بابایی عاشقته و از وقتی از سرکار میاد همشششش داره باهان حرف میزنه و قربون صدقت میره  الان چند روزی که شرو کردی به حرف زدن بیشتر صدایه گربه درمیاری و خودتم کلی حال میکنی  ...
15 آذر 1392

گریه های شبونه نفس

الهی مامان قربونت بره نمیدونم چرا چند شبه همش گریه میکنی انقد گریه میکنی که ضعف میری من و بابا حمیدم میمیریم وقتی تو گریه میکنی قربونت برم آخرشم بعد کلی گریه یه شیشه شیر میخوری و میخوابی منو بابا هم با کمر درد و سر درد میریم میخوابیم فدات بشم درسته که بزرگ کردنت سختی داره ولی باور کن از ته دل و با شوق و ذوق کاراتو انجام میدیم درسته که بابا فردایه شبایی که تو گریه میکنی صبه زودش باید بره سرکار ولی با جون و دل بغلت میکنه و آرومت میکنه اینارو میگم که وقتی بزرگ شدی بدونی که آسون بزرگ نشدی بخدا ولی بدون مامان و بابا سختیاتم به جون میخرن عشقم 
13 آذر 1392

37 روزگی نفس مامان

سلام عشقه مامان امروز 37 روزته و تو داری روز به روز بزرگتر و نازتر میشی عشقم  مژه هات بلند شده، ابروهات رنگ گرفته و موهایه نازو زیادتم یه کوچولو ریخته  امروز با مامان جون مریم بردیمت حموم و الان تو خیلی خوشگل تو کریرت خوابیدی (تا این جمله رو نوشتم شرو کردی به گریه بمیرم فک کنم خوابه بد دیدی رفتم کلی بغلت کردم تا آروم شدی و الان دوباره لالا کردی) مامانی 1 هفتس شبا 2 ساعت گریه میکنی انقد گریه میکنی که از خستگی خوابت میبره دیشب خیـــــــــــــلی گریه کردی بمیرم هر کاری هم میکردیم ساکت نمیشدی بابا حمید که دیگه داشت از خستگی میرفت بیچاره صبم ساعت 5 پاشد رفت سرکار فک کنم امروز کلی خسته شده و همش خواب بوده منم که دارم از کت و کول ...
12 آذر 1392

یک ماهگی نفس جون و شرح کلی

یک ماهگیت مبارک عزیزم  فدایه تو بشم من امروز یک ماهت تموم شد و وارده ماهه دومه زندگیت شدی امروز رفتیم پیش دکترت قاضی و خداروشکر دکتر گفت که رشدت عالی بوده وزنت 2900 بود قدتم 50 دوره سرتم 32.5 دفعه ی پیش که رفتیم که 10 روز پیش بود وزنت 2450 بود دور سرتم 31.4 بود الهی بمیرم ده روزگیتم که وزنت 2100 شده بود و کلی وزن کم کرده بودی  خدارو شکر که همه چی عالی بود  امشبم بعد از 2 ساعت گریه الان گرفتی خوابیدی نمیدونم چت بود ولی خیــــــــــــــلی گریه کردی جوری که بابا هم اومد تو پذیرایی و هی باهات حرف زد آخرش بعد از خوردن کلی دست و بالش و شونه ی مامان یه شیشه شیر خوردیو خوابیدی فدات بشم کلی با بابا بهت خندیدیم خیلی جیگر شد...
6 آذر 1392
1